Pages

Monday, June 16, 2008

* بازگشت به گذشته ، آری یا نه ؟!


نگاهی گذرا بر پدیده بازگشت به گذشته و دلایل احتمالی آن

در جریان حوادثی که پیش از انقلاب و در راستای اصلاحاتی جهت هماهنگ و یکرنگ سازی فرهنگی مردمان ایران زمین با فرهنگ غرب ( فرهنگی به غیر از فرهنگ ایرانی ) انجام گرفت و لباس رنگینی که به اندیشه و افکار ایرانیان و قومیت های مختلف پوشانده شد ، همینطور نحوه عملکرد دولت و حکومت آن دوران در ایجاد نوعی عدم اتحاد بین قومیت های مختلف و مورد تمسخر قرار دادن بعضی از قومیت ها به واسطه نوع گویش و سایر ارزش های فرهنگی آن قوم و نژاد ، بسیاری از افراد این اقوام در جهت محو کردن فرهنگ خاص خود بر آمدند در این بین با رشد رسانه های جمعی و همچنین هجوم افکار و اندیشه هایی که متاسفانه تنها موج ظاهری و ظاهر بینانه آن وارد ایران شد ، زنده نگاهداشتن فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها نه تنها به فراموشی سپرده شد بلکه امر مغمومی محسوب می شد.

در جریان انقلاب اسلامی ایران و حوادث و اتفاقات آن ، همانطور که در روح هر انقلاب و تغییر عناصری برای اتحاد مردم وجود دارد ، تمسک مردم به عنصری واحد و جدا شدن از تعلق به فرهنگ ها و خرده فرهنگ های شان برای اینکه بتوانند جایی در تصمیم گیری نهایی کشور داشته باشند و ادامه موج صنعتی شدن و تحول تکنولوژیکی در ایران ، همچنین توسعه و گسترش روز افزون رسانه ها ، فراموشی زندگی سنتی و آیین و رسوم که در واقع بخش های اصلی یک فرهنگ را تشکیل می دهند به راه خود ادامه داد ، جنگ و تبعات آن و روحیه اتحاد مردم ایران در برابر بیگانگان به فراموشی ها دامن زد و مردم ایران با فرهنگ ها ( گویش و آداب و رسوم ودیدگاه ها و باور ها و...) ، آن چه که میراث خاک می نامیم اش جدا ماندند.

هر فرهنگی الگو های رفتار منحصر به فرد دارد ،که برای مردمی که از زمینه های فرهنگی دیگری هستند بیگانه می نماید و در طول سده ی اخیر گروه های جامعه ایرانی با چنین حرکتی در جهت فراموشی فرهنگ ها و خرده فرهنگ های خودشان برای یک رنگ شدن با جمعیت دیگری از این جامعه پرداختند.

گرچه این فراموشی در بازه هایی از این زمان طولانی برای نیل به هدف خاصی بوده است ، اما در زمان های زیادی نیز این دلیل را در ورای خود داشته است که قوم و نژادی برتر از دیگری است و برای برتر بودن باید اصل خود را فراموش کرد.

جامعه ایران در این بازه دچار نوعی استعمار شدگی داخلی شد ، که گاه روح و فکر برخی از قوم ها را محو کرد و گاهی نیز با اجبار به این یک رنگ سازی پرداخته شد.

به طور کلی می توان یک جامعه استعمار شده را این گونه دانست ، جامعه ای که به دلیل سلطه تحمیلی اقلیتی بیگانه( بیگانه از لحاظ فرهنگ با توجه به این تعریف که : هر فرهنگی الگو های رفتار منحصر به فرد دارد ،که برای مردمی که از زمینه های فرهنگی دیگری هستند بیگانه می نماید ) تحت عنوان برتری اجتماعی ، قومی یا فرهنگی ، بر اکثریتی از مردم بومی که از نظر فرهنگی و نژادی با آن ها متفاوت بوده و دارای بنیان مادی ضعیف تری ( به دلیل دور بودن از مرکز حکومت و یا مرکزیت یک کشور ) باشند.

بنابر این می توان گفت که در این دوران بسیاری از اقوام دچار این استعمار شده اند. با گذشت سال ها ، امروزه اما شاهد آن هستیم که بسیاری از فرهنگ های ایرانی ، بسیاری از قومیت ها و نژاد ها به دقت به گذشته می نگرند ، به دنبال گذشته خود در خانه های قدیمی ، روستاها ( به عنوان آخرین و تنها نماد های زنده زندگی به روش همان قوم و نژاد ) کتاب ها و سایر آیین و آداب و رسوم می پردازند.

به راستی دلیل این بازگشت به گذشته چیست؟

اتفاقاتی که این روز های در قالب های گوناگون " پان ..." می بینیم ، و با لغات جدیدی مثل " پان گیلک ایسم " ، " پان ترکیسم " ، " پان کردیسم " ، " پان + نام قوم و نژاد " و ... بر می خوریم ، گرچه شاید بسیاری از این " پان ... " ها چندان جدید نباشد ، اما آن بخش که به احیای این فرهنگ ها و اساطیر و سنن مربوط به آن ها می پردازد جدید خواهد بود.

پیشوند " پان " که در ابتدای هر قومیت و نژاد و گاه دین ( مانند پان اسلام ) قرار می گیرد ، این موضوع را به یاد می آورد که همانا ما و قوم ما و فرهنگمان تافته ای جدا بافته از یک کشور و مملکت واحد است. در واقع به رستاخيز آزادگي خواه ويگانگي طلب آن قوم خاص اشاره دارد.

آلبرت ممی ، اصطلاح " توسل به ارزش ها " را در مورد جریانی به کار برده است که بر اساس آن جامعه مستعمره به بعضی از ارزش های سنتی رجوع نموده یا آن ها را از نو خلق می کند و برای آنها اهمیت فوق العاده ای نیز قائل می گردد. این ارزش ها به صورت وسیله های نجات یا به عنوان سمبول واقعیت های اصیلی در می آیند که نمی توان آن ها را به دست فراموشی سپرد و به همین معنی است که این ارزش ها را می توان به مثابه نوعی پناه یا پشتیبان برای جامعه استعمار زده تلقی نمود که چنین جامعه ای با توسل بدان می تواند به خود باز آید یا هویت خود را باز شناسد. در این راستا ممکن است بعضی رسوم فولکلوریک مثل آواز و رقص ، لباس ، صنایع دستی و غیره دوباره به صورت اول باز گردد و یا همچنین اعتقادات اساطیری ناگهان خصوصیتی سمبولیک به خود گیرد و گذشته ای را به یاد آورد که بیش از پیش بهشت گمشده و افسانه ای را در خاطره ها مجسم سازد. این جامعه چنین ارزش هایی را که به آن ها پناه می برد ، معمولا در گذشته و در تاریخ و در سازمان اجتماعی قبلی خود جستجو می نماید و بدین ترتیب مسیر کنش تاریخی در چنین جامعه ای دیگر در جهت ساختن آینده نیست ، بلکه بر عکس به گذشته ای اسطوره ای تر روی می آورد.

به تصاویر و استفاده ها و گاه سوء استفاده هایی که این روز ها از قومیت ها و فرهنگ ها می شود اگر دقیق تر نگاه کنیم ، جملاتی این چنینی بسیار آشنا به نظر می آیند :

" شبکه رادیویی استان گیلان از غیرت و شجاعت و دلاوری گیلک ها می گوید که شاید قسمت اعظم شنونده هایش باشند ، شبکه رادیویی اردبیل را که می گیریم ( به دلیل همجواری گیلان و اردبیل ) ، از غیرت و شجاعت و دلاوری مردم اردبیل می گوید ( البته باید ترکی دانست) . هنگامه انتخابات نیز شبکه های استانی هر کدام به نوع خود ، قومیت ها و نژاد های مرتبط با خطه ای که آن را تحت پوشش قرار داده اند ، از دلاوری و قدرت و عزت صحبت می کنند. گاهی حتی به دلایل مختلف و فشار هایی که از سوی قومیتی خاص به شبکه های سراسری صدا و سیما تحمیل می شود ، فیلم ها ، سریال ها ، سرود ها و ترانه ها و...از فرهنگ و قومیتی خاص قسمت زیادی از برنامه های شبکه های سراسری را به خود اختصاص می دهد. "

از استفاده ها و سوء استفاده های تبلیغاتی که بگذریم ، شاید با مطالعات کلی نتوان به جوابی منطقی برای این بازگشت به گذشته رسید و شاید نیاز به مطالعات گسترده با در نظر گرفتن کلیه پارامتر ها و متغییر ها است ، اما به طور کلی می توان گفت این بازگشت به گذشته به دلیل شرایط سختی که از لحاظ فرهنگی بر مردم می رود .

می توان به دو پاسخ کلی برای این سوال که دلیل این بازگشت به گذشته برای احیای فرهنگ و هویت خود چیست ؟ ، اشاره کرد .

1- همانطور که فردیناند تونیس ( اوایل قرن بیستم ) معتقد است تمدن شهری فعلی با شرایط و اوضاع و احوال خاص خود در برابر تحرکی که افکار عمومی روشنگرانه از طریق وسایل ارتباط جمعی پدید آورده اند بیهوده در تلاش اصلاح خود می باشد و بدون تردید تا زمانی که این تمدن در راه فرد گرایی حاکم بر جوامع کنونی به سر می برد ، به چنین تحولی دست نخواهد یافت ؛ زیرا سعادت و خوشبختی از دست رفته در صورتی به این جوامع باز خواهد گشت که به سرچشمه های زندگی اجتماعی گروه های کوچک ، به نو آفرینی و دوباره سازی جوامع کوچک بپردازند.

2- افکار عمومی غالبا از گذشته به عنوان عصر طلایی یاد می کنند . آلفرد سووی ( اندیشمند برجسته افکار عمومی ) در این زمینه یاد آوری می کند : " هرگز دیده یا شنیده نشده که در یک مقاله مطبوعاتی یا یک گفتار رادیویی روز ، کسی از طرز زندگی سابق بد بگوید ." شاید مردم اقوام مختلف این گونه می پندارند که با دوباره سازی گذشته می توانند به روز هایی خوب و طلایی باز گردند.

البته شایان ذکر است که این عملکرد نه تنها نادرست و نا لازم نیست بلکه می تواند مفید واقع شود ، اما هر گونه تحولی ، برای سرکوب یا باز سازی یک فرهنگ و تغییراتی که می بایست انجام گیرد ، قاعدتا با سود ها و ضرر هایی همراه است که باید دید آیا توانایی و پتانسیل بازگشت به گذشته ، احیای فرهنگ ها و رسوم گذشته و زنده کردن ویژگی های اقوام مختلف در نهاد افراد آن اقوام و همچنین حکومت مرکزی برای پذیرش آن وجود دارد یا خیر ، چون در غیر این صورت می توان شاهد گسیخته شدن ریسمان اتجاد کشوری مانند ایران بود که شاید بتوان گفت مجمع الجزایر فرهنگ ها و قومیت هاست.

منابع :

1- افکار عمومی و معیار های سنجش آن ، تالیف دکتر سید محمد دادگران – انتشارات مروارید

2- تغییرات اجتماعی ، گی روشه ، ترجمه دکتر منصور وثوقی – نشر نی

3- جامعه شناسی ، آنتونی گیدنز ، ترجمه منوچهر صبوری – نشر نی

* سحر اخوان کاظم زاده،نشریه دانشجویی زیته ، اردیبهشت 1387